آزادی بیان در قرآن

الف) آزادی بیان برای مسلمانان

سؤال این است که آیا اسلام به پیروان خود، حق آزادی اظهار عقیده، در تمامی عرصه های عقیدتی، سیاسی و اجتماعی را اعطا نموده است یا خیر؟

در خصوص دینی وظایف و دستوراتی برای مسلمانان مقرر گردیده که انجام هر کدام از آنها، مستلزم وجود آزادی بیان برای پیروان دین است و بدون آزادی بیان در متن دین، بویژه در قلمرو مسائل سیاسی و اجتماعی، انجام چنین وظایفی امکان پذیر نیست، از جمله:   

  1. امر به معروف و نهی از منکر
  2. مشورت
  3. نصیحت و خیرخواهی
  4. نهی از کتمان حق

ب )آزادی بیان برای غیر مسلمان

در راستای حفظ آزادی بیان عقیده برای غیر مسلمانان، در نصوص دینی، وظایف و دستورهای مهمی به مسلمانان، در برخورد با اندیشه های مخالف داده شده که تمامی آنها نشأت گرفته از پایبندی اسلام به دادن این حق آزادی به غیر مسلمانان است. از جمله:

  1. جدال احسن
  2. گزینش بهترین
  3. برهان طلبی
  4. نقل آرا و نظرات مخالفین


 

 

1. امر به معروف و نهی از منکر           

جایگاه امر به معروف و نهی از منکر بر کسی پوشیده نیست. آیات متعدد قرآن و احادیث فراوان از ائمه معصومین علیهم السلام نشانگر عظمت و اهمیت این فریضه مهم دینی است. اسلام بر اساس این دستور، مسلمانان را موظف نموده که با تشخیص «معروف» و «منکر» در راه گسترش معروف و زدودن منکر از پیکر جامعه با هر وسیله ممکن، تلاش نمایند و بدین وسیله از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامی جلوگیری کنند و سلامت نظام اسلامی را از انحرافات داخلی و خارجی تضمین نمایند. انجام این وظیفه مراتبی دارد که زبان و قلم (بیان) از جمله مهمترین آنهاست.

منکر را، به دست و زبان و دل انکار می کنند، اینان تمام خصال نیک را در خویش جمع نموده اند.(9)

بنابراین، وجود چنین دستور مهمی در پیکره دین مبتنی بر آن است که اسلام آزادی بیان و ابراز عقیده را، به عنوان اصل مسلم، پذیرفته باشد و به پیروان خود اجازه ابراز عقیده در برابر انحرافات فردی و اجتماعی داده باشد، تا این که زمینه مساعد برای اجرای این واجب فراهم گردد و گرنه این همه تأکید در مورد امر به معروف و نهی از منکر بی معنا و به دور از واقعیت خارجی خواهد بود.

2.مشورت

مسأله تشویق به مشورت، ریشه در قرآن، سنت و سفارشهای ائمه علیهم السلام دارد که انسانها را همواره در راستای حل معضلات، مشکلات و رهیابی به نظرات صائب به مشورت راهنمایی کرده اند.

«... من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم.»(10)

در اهمیت مشورت و نظرخواهی از دیگران همین بس که خداوند، به پیامبر صلی الله علیه و آله با این که عقل کامل بوده و با وحی الهی ارتباط دارد، فرمان می دهد که با اهل نظر مشورت کند.

«... وَ شاورهم فی الامر...»(11)

بر اساس این دستور الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله با یاران خود در موارد متعدد مانند: جنگ بدر، احد، خندق و... به رایزنی و مشورت می پرداخت و به آنان اجازه اظهار نظر و انتقاد می داد و گاهی از رأی خویش، به منظور احترام به رأی و نظر اکثریت صرف نظر می کرد.

اساسا در اسلام، افکاری هستند که نیاز به بحث و بررسی دارند و باید در جایگاه خود طرح و با بحث و گفتگو شفاف سازی شوند چنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده اند:

رأیها را برخی بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست اینگونه پدید می آید، همچون شیری که برای بیرون کردن کره آن، در میان مشک می ریزند و می زنند.(12)

یا در اهمیت بهره گیری از دیدگاههای دیگران و استقبال از افکار موافق و مخالف می فرمایند:

برای خردمند سزاوار است که رأی دیگران را به نظریات خود بیافزاید و دانسته های حکیمان را به دانستنیهایش اضافه کند.(13)

از تشویق و ترغیب هایی که در آیات و روایات، نسبت به شور، مشورت و استفاده از آرای دیگران شده، به روشنی معلوم می گردد که اسلام، طالب محیط و جامعه ای است که انسانها بتوانند در آن، آزادانه به اظهار رأی و عقیده خود در امر جامعه و یکدیگر بپردازند، تا در پرتو تضارب آرای موافق و مخالف، گزینش بهترین رأی میسّر گردد و گرنه حق اظهار عقیده، در موضوع مورد مشورت، تشویق و ترغیب به آن بی مورد خواهد بود.


3. نصیحت و خیرخواهی

خیرخواهی که در متون دینی از آن به «نصح» تعبیر شده است، پایه و اساس آن، حدیث معروف پیامبر صلی الله علیه و آله : «کلُّکم راع و کلُّکم مسؤول عن رعیّته.»(14) می باشد، که مسلمانان را موظف می نماید تا نسبت به آحاد مسلمانان، بویژه پیشوایان دین خیرخواه و نیک اندیش باشند و آنان را از طریق ارائه نظریات و اندیشه های خیرخواهانه و اصلاحی، یاری رسانند و با انتقاد سازنده، که نشأت گرفته از تعهد اسلامی باشد، آنان را از فرو افتادن در مسیر انحرافها، بازدارند. در کتب روایی، محدّثین بزرگوار، بابی را به عنوان «ما امر النبی صلی الله علیه و آله بالنصیحة لائمة المسلمین»(15) اختصاص داده اند.

حضرت علی علیه السلام آن را از حقوق پیشوایان دین بر رعیّت، برشمرده است:

«و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعة و النصیحة فی المشهد و المغیب.»(16)

یعنی: حق من بر شما (رعیّت) وفای به بیعت و نصیحت و خیرخواهی در حضور و غیاب من است.

همچنین در راستای هر چه بهتر انجام گرفتن این وظیفه مهم، به مسلمانان یادآور می شود:

با من آن طور که با جباران سخن می گویید، سخن مگویید و چنانچه از روی ترس، از گفتن حق در برابر مردمان متکبر خودداری می کنید، با من از گفتن حق، خودداری نکنید و با من با ظاهرسازی برخورد نکنید و درباره ام گمان بی جا نبرید که گفتن حق بر من سنگین باشد و یا بخواهید مرا به بزرگی تعظیم کنید، چون کسی که حق و یا پیشنهاد و عدل بر او سنگین باشد، عمل بدان بر او سنگین تر است. پس، از سخن بحق و یا مشورت در عدل با من دریغ نورزید.(17)


4. نهی از کتمان حق

از اصول دیگری که لزوم آزادی بیان را تثبیت می کند، حرمت کتمان حق و لزوم بیان حقایق برای مردمان است. بر این اساس قرآن می فرماید:

«قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»(18)

قرآن به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمان می دهد که:

یعنی: بگو این راه من است که با بصیرت و بینش، همگان را به سوی خدا دعوت می کنیم، من و هر کسی که راه مرا برگزیند و دعوت مرا دنبال کند و پاک است خدا و من از مشرکان نیستم.

همانطور که پیداست، پیامبران با بصیرت به دعوت می پردازند و دیگران را هدایت می کنند.

از سوی دیگر خداوند، در موارد متعدد، از کسانی که از روی هوس یا ترس و طمع به کتمان حق و خود سانسوری روی می آورند، نکوهش کرده و خواستار تبیین حقایق شده است.

«لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(19)

یعنی: چرا حق را با باطل پوشانده و آگاهانه به کتمان حق روی می آورید.

همچنین، کسانی را که از ادای شهادت سرباز زده و به اخفای حقایق می پردازند، ظالمترین مردم معرفی نموده است:

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ»(20)

یعنی: و چه کسی ستمکارتر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان می کند.

در خصوص عالمان و دانشمندان، این وظیفه سنگین تر می شود. عالمان، می بایست در وقتی که افکار انحرافی و بدعت آمیز آشکار می شود، حق را از باطل آشکار کنند و بدعت را از سنت بازشناسانند و گرنه مشمول لعن الهی واقع خواهند شد:

آنگاه که بدعت در میان امّتم آشکار شد عالمان می بایست علم خود را آشکار کنند و گرنه مشمول لعن خدا واقع می شوند.(21)

لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان، با آزادی بیان در تلازم است و گرنه جایی برای نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقی نخواهد بود.

آنچه تاکنون ذکر شد تبیین این نکته است که در نظام اسلامی، مسلمانان حق آزادی بیان و اظهار عقیده در مسائل عقیدتی، سیاسی و اجتماعی را دارند، البته با رعایت حدودی که در جهت این آزادی معین گشته تا وسیله ای برای تجاوز به ارزشهای اسلامی و انسانی دیگر نگردد، که در ادامه، بدان اشاره خواهیم کرد.

ب) آزادی بیان برای غیر مسلمان

در راستای حفظ آزادی بیان عقیده برای غیر مسلمانان، در نصوص دینی، وظایف و دستورهای مهمی به مسلمانان، در برخورد با اندیشه های مخالف داده شده که تمامی آنها نشأت گرفته از پایبندی اسلام به دادن این حق آزادی به غیر مسلمانان است. از جمله:

1. جدال احسن:

جدال احسن که به معنای مجادله نیکو و کاوشی طرفینی برای یافتن و کشف حق می باشد، از موضوعاتی است که قرآن کریم در آیات متعدد به آن تشویق و ترغیب کرده و آن را شیوه برخورد با مخالفان و منکران رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شمرده است از جمله:

«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(22)

یعنی: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به طریقی که نیکوتر است مناظره کن.

«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(23)

یعنی: با اهل کتاب، جز به روشی که نیکوتر است مجادله نکنید.

تعبیر به «احسن» تعبیر جامعی است که تمام روشهای صحیح و مناسب مناظره و مباحثه را شامل می شود، چه در الفاظ و محتوای سخن و چه در آهنگ گفتار و حرکات دیگر.

بدون شک، این ترغیب و تشویق در صورتی ارزشمند و با معناست که شریعت مقدس اسلام، به طرف مقابل فرصت ابراز عقیده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و اندیشه خویش آزاد گذاشته باشد و گرنه در صورت نبود میدان برای بیان و اظهار عقیده به مخالفان، دستور به جدال احسن، بی معنا خواهد بود.


2. گزینش بهترین:

هر اندیشه ای، به مقدار سهمی که از واقع نمایی داشته باشد، مورد احترام اسلام است. از این رو، قرآن کریم مسلمانان را به انتخاب بهترین اندیشه و سخن دعوت می کند؛ زیرا انسان بر اساس فطرت، حق و رشد را طالب است و به هر سخنی که گوش می دهد به آن امید گوش می دهد که در آن حقی بیابد.

«... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(24)

یعنی: بندگان مرا بشارت ده، آنهایی که به سخنان گوش فرا می دهند و بهترین آن را برمی گزینند.

طبق این آیه شریفه، خداوند بندگان راستین خود را کسانی می داند که به سخنانی که گفته می شود، بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر، گوش فرا می دهند و با نیروی عقل و خرد بهترین آنها را بر می گزینند و هیچ گونه تعصب و لجاجتی در کار آنان نیست و هیچ گونه محدودیتی در فکر و اندیشه آنان وجود ندارد. آنان جویای حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند از آن استقبال می کنند.

قرآن کریم، شخص پیامبر اسلام را نمونه عالی سعه صدر و تحمل آرای مخالف می شمرد به گونه ای که از جانب برخی نادانان مورد سرزنش قرار می گیرد و به حضرتش می گویند: «هو اُذُنٌ» او گوش است.

قرآن در پاسخ اینان می فرمایند: «قل اُذُنُ خَیْرٍ لکم»(25): نیکو گوشی برای شماست.


3. برهان طلبی:

قرآن مجید، افزون بر آن که پیروان خود را به تبعیت از دلیل و برهان فراخوانده است، همواره از مخالفان و معارضان خود نیز، دلیل و برهان طلب می کند. به عنوان نمونه در مقام احتجاج با مشرکان می فرماید:

آیا علاوه بر خداوند خدایی وجود دارد؟ اگر راست می گویید دلیل و برهان خویش رابیاورید.(26)

در مقام تخطئه پندارهای غلط اهل کتاب، همین معنا را یادآور شده و می فرماید:

گفتند: جز آنان که یهودی یا نصرانی باشند به بهشت داخل نخواهند شد. این آرزوهای ایشان است، بگو: اگر راست می گویید برهانتان را بیاورید.(27)

لازمه تحدی و برهان طلبی قرآن این است که اسلام به مخالفان آزادی داده است، تا آرا و عقاید خود را بی پروا و با استدلال و برهان، بیان کنند. در غیر این صورت، تحدی (برهان طلبی) بی معنا خواهد بود.


4. نقل آرا و نظرات مخالفین:

یکی دیگر از شیوه های قرآن در مقام برخورد با آرا و اندیشه های مخالفان، این است که، کفرآمیزترین سخن آنان را همراه با استدلالهایشان نقل می نماید و سپس به نقد و ایراد آن می پردازد.

«قال الذین کفروا...»، «قال الذین اشرکوا...» و تعبیرات مشابه آن، بیانگر این حقیقت است و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری اگر مادّیین و غیر خداپرستان افکاری داشته اند و استدلالهایی کرده اند همان است که در کتب مذهبی آمده و بر زبان ائمه علیه السلام جاری شده و بدین وسیله به ثبت رسیده است.(28)

این شیوه قرآن دلیل بسیار روشن دیگری است بر این که نه تنها مخالفان در بیان عقیده و آرای خویش آزادند که مسلمانان به ثبت و ضبط دقیق نظرات آنان، که ضرورت یک برخورد صحیح با افکار دیگران است، تشویق شده اند. از نصوص دینی که به طور خلاصه بدان اشاره شد، به این نتیجه می رسیم که از دیدگاه اسلام، آزادی بیان، حتی برای ملحدان و منکران دین، امری روشن و بدیهی است و همه افراد، مجازند در برابر منطق اسلام به بحث و استدلال بپردازند و نظر خود را ارائه دهند و ابراز اندیشه و عقیده از جانب هر کس که باشد محترم است و مسلمانان موظف به برخورد صحیح و نیکو با سخنان و عقاید مخالف می باشند.

مطلب دیگر که در تأیید نصوص یاد شده، دارای اهمیت فراوان می باشد، برخورداری اسلام از منطق قوی، در برابر مخالفان فکری خویش است. از سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام در گفتگو با صاحبان عقاید و آرای باطل نیز می توان بر آزادی بیان استدلال کرد.


منبع :

www.hawzah.net/fa/Article/View/82327



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد